از یک شنبه هفته پیش، موزه جانوری می رم. سه روز اول هفته که کلاس عمومی دارم و بلافاصله بعدش می رم سمت دانشکده خودم و سه روز دوم هفته بلافاصله بعد از بیدار شدنم که 9 صبح باشه (فکر کنین من! نه صبح بیدار شدن :)) ) می رم  و تا ساعت 5 همونجا می مونم. اگر براتون سوال پیش اومده که چیکار می کنم باید بگم همه کار! بیشتر وقتم به وارد کردن راسته، رده، خانواده و جنس های جانوران مختلف می گذره ولی در کنار اون،  حشره می شمارم، کتاب می خونم، سوسک می بینم و با آدم هایی معاشرت می کنم که کمترینشون خانم الف.ر است و باقی دانشجوی دکترا  هستند و همه جوره در برابرشون احساس کوچیک بودن می کنم. چه از نظر دانش، چه از نظر سن. 

در باب کوچیکی به این مکالمه توجه کنید. 

- ای کاش در انتهای سالن رو باز می کردن. اونوقت نمی خواست برای رفتن به پزوهشکده بریم بالا، از ساختمون خارج شیم و دوباره بیایم پایین. مستقیم می رفتیم پژوهشکده

+ یادمه زمانی که همه درا باز بودن. اون وقتا هر کسی از هر جایی که می خواست می رفت و میومد :)) ( به عبارتی کویت بوده دانشکده )

- اون موقع ها یعنی کِی؟

+ سال 85-86، من اون موقع دانشجوی سال دوم- سوم  کارشناسی بودم 

- منم سال 85 دوم دبستان بودم :|

نتیجه گیری رو به خودتون واگذار می کنم :)

یکی از مشکلاتی که من همیشه باهاش دست و پنجه نرم کردم اعتماد به نفس کمیه که دارم و همیشه خواستم خودم رو بهتر از چیزی که هستم نشون بدم. من در حقیقت یک دانشجوی متوسطم که از قضا اطلاعات زیادی هم نداره. زمان زیادی نمی ذارم و همیشه به طرق مختلف خرابکاری کردم ولی دلم میخواد از این شخصیت جدا بشم. دلم میخواد یک آدم بهتر باشم و کتاب بخونم و درس بخونم و حداقل در مورد چیزی که صحبت می کنم اطلاعات داشته باشم. برای همین دارم رفرنس می خونم. درس میخونم. از الان درسای ترم 5 رو شروع کردم به خوندن. مشکلم شخصیت سطحی ایه که دارم. به شدت سطحی!

 

× میخواستم در مورد موزه بنویسم ولی بحث به خودم کشیده شد

×× شاید یکی از مشکلاتت این روزا که باعث خلوتی بلاگ شده اینه که دست و دلم به نوشتن نمی ره. با اینکه می دونم از تک تک روزام یه پست کامل در میاد. از امشب شروع می کنم به نوشتن روزانه. تو یک وب دیگه. شاید مشابه یک دفترچه خاطرات . نمی دونم دوست دارین بخونین اونا رو یا نه، ولی اگر دوست داشتین بگین که براتون آدرسش رو بذارم.

××× من برام یک سوال پیش اومده که دلم میخواد از هر کسی اونو بپرسم. اگر دوست داشتین شما هم جواب بدین.

نمی دونم سنتون بالای 20 قرار می گیره یا پایینش. ولی در هر دو حالت بگین

اگر بیشتر از 20 سن دارین بگین « اگر به نحوی با تجربه الانتون بر می گشتین به سن من چیکار می کردین؟ چیکارا نمی کردین؟»

اگر کمتر از 20 سال سن دارین بگین «تصورتون از 20 سالگیتون چیه. فکر می کنین زمانی که بیست سالتونه کجای دنیایین؟ چه کارایی کردین؟ در حال انجام چه کارایی هستین و برنامه چیا رو دارین؟»