نشسته ام توی ماشین، بابا رفتن بانک و من توی ماشین نشستم. به کلاغ ابلقی که روی سکوی ایستکاه اتوبوس راه میره نگاه می کنم و با خودم ویژگی های مورفولوژیکیش رو بررسی می کنم و فکر می کنم چرا شاهین اسم پسر می تونه باشه ولی کلاغ نمی تونه باشه. تنها تفاوت این دو کلمه فقط احساس ما نسبت به اوناست
توی فکرم که یک ماشین سفید میاد و پارک می کنه. خانمی از ماشین پیاده می شه. توی دست راستش یه لقمه است و کمک می کنه تا دختر بچه اش از ماشین پیاده شه آقایی هم از سمت راننده پیاده می شه. سر فرفری دخترش رو می بوسه و دخترک با مادرش از خیابون رد میشه. دست های قفل شده اشون نا خودآگاه لبخند به لبم می نشونه