مدتی که گذشت، یک زندگی غیرطبیعی که قراره برام عادی بشه رو تجربه کردم. به همه کار میخواستم برسم و به هیچ کار نمی رسیدم. سهم دانشگاه و موزه فقط یکی دو ساعت در هر روز بود تا اینکه دیروز، یه سرما خوردگی اومد و از همه چیز، حتی زندگی، انداختم.
نمی دونم تمثیل ها چقدر توی زندگی شما نقش دارند، ولی ذهن من دیوونه پیدا کردن روابطه؛ کوچیکتر که بودم، حوالی چهارم ابتدایی که تازه بهمون «بخش پذیری» رو یاد داده بودن، من دیوونه وار بخش پذیری پلاک هر ماشینی که می دیدم رو به عدد سه بررسی می کردم. و حتی گاهی به طرز ساده لوحانه ای تصور می کردم اونایی که پلاک ماشینشون به سه بخش پذیره، آدمای خوشبختین. این روزا توالی عددی رو بررسی می کنم و ایده آلم ماشینایی هستن که هر هفت عددشون، اعداد پشت سر هم باشه. مثلا از 1 تا 7 :)
از موضوع اصلی منحرف شدیم.
فکر می کنم امشب، بهترین موقع برای تموم کردن این کتاب بود؛ جایی که خودم رو تسلیم در برابر یه سرما خوردگی کوچیک می دیدم، و به تموم کسایی که در طی این سال ها با این خرچنگ * مواجه شدن و خودشون رو اسیر چنگالش می دیدن، فکر کردم و برای زندگی های از دست رفته شون حسرت خوردم.
می دونید، خوندن این کتاب بیشتر از هر چیز برای من پر از افسوس و حس خوب همزمان بود. نثر عالیش منو دهه به دهه، قرن به قرن پیش برد. سفری که از یونان باستان و بعد ایران باستان شروع شد و به جرمین ختم شد. ولی بیشتر از هر قسمت کتاب، بخش پنجمش که شامل دخول زیست شناسی به آنکولوژی بود جذاب تر بود برام. شاید چون احساس قرابت بیشتری باهاش می کردم، شایدهم به این خاطر بود که فکر می کنم اگر زودتر این دخول شکل می گرفت، آدمای بیشتری نجات پیدا می کردن.
به طور کلی اگر بخوام کتاب رو معرفی کنم، میگم :« این کتاب شرح تاریخچه ای از بیماری سرطانه. نه تنها خود سرطان بلکه تمام افرادی که به هر نحو، خوب یا بد رو این اسم تاثیر گذاشتن و شرحی از تلاش های صد ها انسان با انگیزه است. کسایی که اگر لحظه ای دست می کشیدن و شکست رو قبول می کردن، جایگاه کنونی غیر قابل دسترس بود و این کتاب بیشتر از هر چیزی به من انگیزه برای تلاش کردن و ادامه دادن داد. اونم تو برهه ای از زندگیم که همه چیز بهم ریخته به نظر میومد. »
این کتاب فقط برای مخاطب با پیش زمینه علوم پایه نیست. بلکه برای مخاطب عام نوشته شده و من فکر می کنم هر کسی که به هر نحوی خودش رو مرتبط با اسم «سرطان » می دونه، برای یکبار هم که شده این کتاب رو بخونه.
نوت هایی که از این کتاب برداشتم رو بعد از مرتب کردن حتما توی یه پست جداگانه می ذارم. اما فعلا، دلم نمیاد این قسمت از کتاب نگفته باقی بمونه.
« این تصور از سرطان به عنوان همزاد بسیار بدخواه و همدوره ما که بسیار ساده به ذهن ما خطور می کند، تقریبا درست است. سلول سرطانی انحراف حیرت انگیزی از سلول طبیعی دارد . سرطان تا حدودی یک مستعمره نشینی و مهاجم خارق العاده موفقی است که تمام ویژگی هایمان را که باعث موفقیت ما به عنوان یک گونه یا یک جاندار شده است را به استثمار می کشد»
در واقع سلول های سرطانی یه ورژن خیلی پیشرفته تر از خودمون هستن که محدودیت های ذاتی سلول های خودمون رو برای رشد و تقسیم ندارن و همین نا محدود بودن باعث خیلی چیزها شده و باعث امپراتور بیماری ها شدن سرطان شده
+خرچنگ نوعی استعاره برای سرطانه. خود واژه سرطان در واقع اسم صور فلکی خرچنگه.