اوایل ترم یک بود که خبر رسید جایزه نوبل پزشکی به یوشینوری اسومی دانشمند زیست شناسی سلولی مولکولی رسید و شاید برای منی که بدون هیج شناختی قدم به این عرصه گذاشته بودم مثل یک روزنه امید بود. از اواخر ترم دوم بود که دنبال دانشمندای بزرگ رشته خودم می گشتم. سعی می کردم ببینم تحقیقاتشون در چه عرصه ای بود، طرز تفکرشون چی بود و چه نو آوری ای داشتن.
تابستون 96 که خبر فوت مریم میرزاخانی رو شنیدم، با وجود اینکه یک یا دو بار بیشتر اسمشون رو نشنیده بودم به قدری ناراحت شدم که انگار یکی از اطرافیانم فوت شده بودند. بعد از اون دنبال دانشمندای ایرانی رشته خودم گشتم. و به اسامی زیادی برخوردم که شاخص ترینشون خانم پردیس ثابتی بودند. زندگی نامه هر کدوم رو خوندم، این که از کجا شروع کردند. تفکر نو آورانه اشون کجا بود، چطور به چنین چیزی رسیدن و ویژگی های شاخصشون چی بود که اون ها رو از آدم های معمولی متمایز می کرد. خوندن ها، یادداشت کردن ها تا ترم چهار ادامه داشت. ولی ترم چهار،وقتی با دکتر مریم مقدم متین، کلاس داشتم به این نتیجه رسیدم که حتما نباید کسی خارج از کشور تحقیقاتش رو انجام بده تا بتونه دانشمند بشه.
ترم دوم که بودیم، سی بهمن یهویی تو دانشکده پیچید دکتر متین استاد نمونه کشوری شدند و همون روز، وقتی سر کلاس اکولوژی نشستیم، دکتر قاسم زاده که استاد پیشکسوت گروه زیست شناسی هستن، گفتن یه روزی دکتر متین رو همین صندلیا، سر کلاس من می نشستن و من هیچ وقت اشتیاقشون رو برای یادگیری فراموش نمی کنم.
دکتر متین استاد زیست شناسی سلولی هستند و توی دوره کارشناسی فقط همین درس رو با ایشون داشتیم! (صد افسوس )خیلی از اساتید هستند که دانش زیادی دارن ولی بیان مناسب برای تفهیم مطالب به دانشجو رو ندارن. دکتر متین نمونه بارز نقض این جمله بودند. دانشی که واقعا بی اندازه بود و بیانی که در عین رسوندن 100 درصد مطالب، به قدری شیوا بود که گذر زمان و خستگی حس نمیشد. با وجود این که شنبه ها بعد از چهارتا کلاس متوالی، ساعت 4 تا 6 سر کلاسشون می نشستیم ولی بازم خسته نبودیم و تنها کلاسی بود که من حاضر نبودم تحت هیچ شرایطی از دست بدم.
ویژگی های اخلاقیشون مورد پسند خیلی از بچه ها نبود. گاهی اوقات، وقتی می دیدند کسی داره سوء استفاده می کنه و یا تو جو نیست با یک تذکر، متوجهش می کردن و گاهی وقتی می دیدن بچه ها خسته شدن بحث رو به بیراهه می کشوندن و گاهی برامون از تعادل حساس سلامتی می گفتن؛ که اگر شما اینجا نشستین یعنی لامین (lamin) هاتون سالمه، درست کنار هم قرار گرفته و خیلی مثال های دیگه که یهویی می فهمیدیم به مویی بندیم و خود من یهویی هایپر می شدم.
الان که ترم تموم شده، دیگه با ایشون کلاس نداریم می فهمم که می تونستم بهتر سر کلاسشون حاضر باشم، بیشتر استفاده کنم و کمتر غیبت می کردم.
خلاصه که دکتر متین برای من نمونه یک فرا استاد بودند. کسی که فراتر از درسشون به منِ دانشجو چیزی یاد دادن.