یکی از راه کار هایی که معمولا با استفاده از اون می تونم به طور موثری خودم رو کنترل کنم اینه که درست در لحظه ای که حس می کنم رو مرز بین دو کار یا اتفاق بین خوب و بد هستم برای خودم شرایط رو توضیح بدم، آینده هر کدوم رو ترسیم کنم و بعد با کمی منطق تصمیم گیری کنم

مثلا امروز بعد از صحبتی که با  دوستم داشتم، خیلی خیلی ناراحت و گرفته بودم. توی خودم جمع شده بودم و در حینی که پست وبلاگ های مختلف رو می خوندم، ناراحت و ناراحت تر می شدم. 

بعد کمی فکر کردم. به خودم گفتم ببین فاطمه، تو می تونی ناراحت باشی، حق داری! حتی می تونی از شدت ناراحتی خسته بشی و بخوابی( کاری که معمولا موقع ناراحتی انجام می دم خوابیدنه) ولی می تونی الان بلند شی. یکم آب سرد به صورتت بزنی و یه دونه از پنکیکایی که الهه درست کرده با شیر قهوه میهن بخوری و بشینی موروفولوژی بخونی. 

خب، مثل سوالای امتحان آیین نامه است ! جواب درست بلند ترین و با جزئیات ترینه. 

همینطور که می تونین حدس بزنین یک پنکیک نوش جان کردم. لیوان پر از شیر قهوه کنار لب تابمه و آماده ام تا موروفولوژی بخونم و امتحان فردام رو به بهترین شکل ممکن بدم.

+++

پانویس 1:

در اوج ناباوری بیوشیمی رو 13.5 شدم! یعنی سه و نیم نمره از چیزی که فکر می کردم بیشتر :))) یعنی من عاشق دکتر مشکینی جانم! انقدر که این استاد گوگولیه! شما فکر کنید استاد جان ورودی 80 ان و نزدیک سه ساله که استاد دانشگاهن :)