من عاشق فیلمای تاریخی ام. کلا هر فیلمی که تو زمان گذشته اتفاق بیفته رو می بینم و فیلمای دوره ویکتوریایی با احتمال خیلی بالاتر جزء مورد علاقه هام قرار می گیرن. با خودم فکر می کنم شاید متعلق به این زمان نباشم. این پیشرفت عصر واقعا علاقه من نیست. ترجیح می دم به جای نشستن پای تلویزیون یا شبکه های اجتماعی برای معشوق [نداشته ام] با قلم پر و دوات نامه بنویسم. توی طبیعت بکر راه برم و به صدای امواج دریا گوش کنم. 

عصر دوم مورد علاقه ام عصر هخامنشیانه. فیلمای زیادی از این دوره ندیدم ولی عاشق هر گونه کتاب و رمان تاریخی ام که در مورد این دوره نوشته شده. شکوه کاخ های آپادانا رو به چشم ببینم و با شنیدن خبر های کشورگشایی ها غرق غرور بشم. 

البته یونان باستان هم هست ولی چندان علاقه مند نیستم که توی اون زمان زندگی کنم.

+++

بعد نوشت:

من کاملا بهتون حق می دم اگر ستاره ام روشن شد، غر بزنین بگین مگه قرار نبود تا یازدهم بری؟ولی چیکار کنم که مغز من مثل یه اتوبوس می مونه. گاهی اوقات خط 62 (مشهد) می‌شه که هر بیست دقیقه یه بار میاد. گاهیم بی آرتی می‌شه، هر پنج دقیقه یه بار میاد. تازه مشکل اینجاست که یه وقتایی منتظر خط 62 ام ولی مدام اتوبوس خطای دیگه از جلو چشمم رد می شن؛ خیلیم تمثیلی :|