1. 23 روز تا اولین امتحانم مونده. برای خودم یک برنامه سفت و سخت و فشرده نوشتم. من آدم برنامه ریزی های فراوان و عمل نکردن بهشونم. دردمم اهمال کاری و کمال گرایی بیش از حده. به خودم گفتم فاطمه به خدا اگر این دفعه به برنامه ات عمل نکنی من می دونم و تو! خدایی زشته با 15 واحد معدلم پایین شه. سوال! به نظرتون ترم تابستونی بردارم که یکم عمومی پاس کنم؟ احساس می کنم بهتره زودتر بکنم این دندون لقو!

2. حرف دندون شد! در کمال تعجب درد خیلی خیلی کم، در حد صفر بود! جوری که من از شنبه (روز جراحی )تا الان یه دونه ژلوفن بیشتر نخوردم! به نظرتون طبیعیه؟ فکر کنم سنسورام خرابن!

3.آیا صحبت کردن با استاد برای بیست کردن 19.5 کاری معقول و در شان دانشجویی است؟

4.تو پروژه شادی خوندم روشن کردن شمع روی میز کار انرژی رو زیاد می کنه. دیشب چراغا رو خاموش کردم و هر چی وارمر (Warmer) توی خونه بود رو جمع کردم، حتی تزئینیای تو اتاق مامان ! و روشن کردم. منتها انقد پارافین ریخت روی میزم که همشونو فوت کردم و برگردوندم سر جاش! ولی اتاقم شبیه شام غریبان شده بود. ( اون پشت سمت چپ برنامه سفت و سختمه :)) )

 

5. الحمدالله خواهر کوچیکه تست سر مربی رو قبول شد و دیگه دو ساعت تو اوج گرما بافتنی نمی بافم!

6. امروز هوای مشهد در حد مرگ(!) (خود هواشناسیا میگن اضطرار) آلوده بود! الحمدالله که هیچ‌کسم براش مهم نبود! خیابونا شلوغ تر از همیشه! ترافیک سنگین تر! و کلی بچه بودن که تو ماشین نشسته بودن یا تو خیابون بازی می کردن و کسی اهمیت نمی داد. تورو خدا براتون مهم باشه. آسم شوخی نیست! حداقل ماسک بزنین

7. امروز موقع تمرین رانندگی خواهر کوچیکه تو خیابون شهید طیاری بودیم، یه آقایی اومدن و گفتن شما که دارین اینجاها چرخ می زنین یه بچه مهد کودکی ندیدین؟ ما هم گفتیم نه و اون آقا تو سرش زد و دنبال بچه اش گشت. خدا کنه پیدا شده باشه. احساس می کنم از وقتی که اون آقا رو دیدم دلم در حال ترکیدنه. 

8. برم درس بخونم. خدا حافظتون.